ای همسر آزرده ی من
ای لاله ی پژمرده ی من
آخر لبت آمد به فریاد
از رشک من نفرین به من باد
آخر دل پاکت شکستم
با سنگ غم ای داد و بیداد
گر بر تو کردم بد گمانی
بر من ببخشا ای که داری
آتش این عشق سوزان
شعله زد بر دشت من
اکنون خریدار وفایم
پوزش به لب افتم به پایت
تا نخندی من نخندم
گر بخشکد اشک من (ادامه)
آن نازنین دست تو کو
بر سر من همسر من
تا شوید این خونابه از
چشم تر من